تفسير نور:
سوره كهف آيه 1
متن آيه :
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَل لَّهُ عِوَجَا
ترجمه :
حمد و سپاس خدائي را سزا است كه بر بنده خود ( محمّد ) كتاب ( قرآن ) را فرو فرستاده و در آن هيچ گونه انحراف و كژي قرار نداده است .
توضيحات :
« عِوَجاً » : كژي و كجي . انحراف . « لَمْ يَجْعَل لَّهُ عِوَجاً » : مراد اين است كه در قرآن ضدّ و نقيض معنوي ، و اختلال و انحراف لفظي وجود ندارد .
سوره كهف آيه 2
متن آيه :
قَيِّماً لِّيُنذِرَ بَأْساً شَدِيداً مِن لَّدُنْهُ وَيُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً
ترجمه :
( كتابي ) كه ثابت و پابرجا ( و معتدل و مستقيم ، و هم برپا دارنده جامعه انساني و پاسدار كتب آسماني ) است . ( خداوند آن را فرو فرستاده است ) تا ( به وسيله آن ، كافران را ) از عذاب شديد ( دنيوي يا اخروي ) خود بترساند ، و مؤمناني را كه كارهاي شايسته و بايسته ميكنند مژده دهد به اين كه پاداش خوبي دارند .
توضيحات :
« قَيِّماً » : معتدل . يعني افراطي در تكاليف قرآن وجود ندارد تا سخت و طاقتفرسا باشد ، و تفريطي در احكام قرآن نشده است تا سهلانگاري در چيزي شده باشد كه براي سعادت انسانها ضروري باشد . جاودانه و پابرجا پاسدار احكام الهي و حافظ اصول كتابهاي آسماني . قائم بر احكام دين و مصالح بندگان . حال ( الْكِتابَ ) در آيه قبلي است . « لِيُنذِرَ » : تا بترساند و بيم دهد . مرجع فاعل آن خدا يا قرآن يا پيغمبر است . « بَأْساً » : عذاب .
سوره كهف آيه 3
متن آيه :
مَاكِثِينَ فِيهِ أَبَداً
ترجمه :
جاودانه در آن ( بهشت برين كه پاداش خوب خداوند است ) خواهند ماند .
توضيحات :
« مَاكِثِينَ » : ماندگاران . مقيمان . حال ضمير ( هُمْ ) است .
سوره كهف آيه 4
متن آيه :
وَيُنذِرَ الَّذِينَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً
ترجمه :
و ( به خصوص از عذاب شديد او ) بترساند كساني را كه ميگويند : خداوند فرزندي را ( به نام عيسي يا عُزَير يا فرشتگان ، براي خود ) برگرفته است .
توضيحات :
« إِتَّخَذَ » : ساخته است . برگرفته است .
سوره كهف آيه 5
متن آيه :
مَّا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِن يَقُولُونَ إِلَّا كَذِباً
ترجمه :
نه ايشان و نه پدرانشان ( چنين چيزي را از روي دانش نميگويند و ) از آن هيچ گونه آگهي ندارند . چه سخن ( وحشتناك و ) بزرگي از دهانهايشان بيرون ميآيد ! ! ( آيا خدا و فرزند داشتن ؟ ! مگر خدا جسم است و محدود است و همچون انسان نيازمند چيزي از جمله فرزند است ؟ ! ) . آنان جز دروغ و افتراء نميگويند .
توضيحات :
« كَبُرَتْ كَلِمَةً » : چه سخن درشت و بزرگي ! چه سخن زشت و افتراء عظيمي ! واژه ( كلمه ) تمييز است . « إِن يَقُولُونَ » : نميگويند . ( إِنْ ) حرف نفي است .
سوره كهف آيه 6
متن آيه :
فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِن لَّمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً
ترجمه :
نزديك است خويشتن را در پي ( دوري گزيدن و روي گردانيدن ) ايشان ( از ايمان آوردن ، دق مرگ كني و ) از غم و خشم اين كه آنان بدين كلام ( آسماني قرآن نميگروند و بدان ) ايمان نميآورند ( خود را ) هلاك سازي .
توضيحات :
« لَعَلَّكَ » : چه بسا كه تو . نزديك است كه تو . « بَاخِعٌ » : هلاككننده . نابودكننده . « عَلَيا ءَاثَارِهِمْ » : به دنبال دوري ايشان از پذيرش ايمان . بر اثر كردار و رفتار ايشان . « أَسَفاً » : خشم و اندوه . مفعولله است .
سوره كهف آيه 7
متن آيه :
إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً
ترجمه :
ما همه چيزهاي روي زمين را زينتِ آن كردهايم ( و جهان پرزرق و برق ، و پرنعمتي را براي انسانها آراستهايم ) تا ايشان را بيازمائيم ( و ببينيم از آنان ) كدام يك كارِ نيكوتر ميكند .
توضيحات :
« زِينَةً » : آنچه وسيله آرايش و پيرايش باشد . جمال و زيبائي .
سوره كهف آيه 8
متن آيه :
وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيداً جُرُزاً
ترجمه :
و ما ( عاقبت اين جهان پرزرق و برق مردمان را در هم ميپيچيم و ) آنچه را روي زمين است ( صاف ميكنيم و ) به خاك مسطّح بيگياهي تبديل مينمائيم ( و اين سرزمين پرجوش و خروش را بيابان بَرَهُوتِ خشك و خاموش ميگردانيم ، و نيكان را به بهشت و بدان را به دوزخ ميرسانيم ) .
توضيحات :
« صَعِيداً » : روي زمين . سطح زمين ( نگا : نساء / 43 ، مائده / 6 ) . « جُرُزاً » : زمين لخت و برهوتي كه گياهي در آن نباشد ( نگا : سجده / 27 ) .
سوره كهف آيه 9
متن آيه :
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَباً
ترجمه :
( زندگي پرزرق و برق ، بسياري از مردمان را گول ميزند ، و ايشان را نسبت به زنده شدن دوباره ، غافل و بيباور ميكند . در صورتي كه كساني چون اصحاب كهف يافته ميشوند كه در محيط پرزرق و برق جهان و در ميان انواع ناز و نعمت ، استقامت و پايمردي خود را در راه ايمان نشان ميدهند ، و نيز حوادث بسياري در جهان رخ ميدهد كه بيانگر از سرگرفتن حيات پس از خواب طولاني بوده كه نوعي مرگ بشمار است . از جمله اين حوادث داستان اصحاب كهف است ) . آيا گمان ميبري كه ( خواب چندين ساله ) اصحاب كهف و رقيم ، در ميان عجائب و غرائبِ ( پراكنده در گستره هستيِ ) ما چيز شگفتي است ؟
توضيحات :
« أَمْ » : متضمّن معني دو حرف است : ( بَلْ ) اضراب ، كه بر انتقال از سخني به سخني دلالت دارد ، و همزه استفهام انكاري كه مفيد نفي است ( نگا : بقره / 214 ) . « أَمْ حَسِبْتَ » : مخاطب پيغمبر است و مقصود ديگران . « الْكَهْفِ » : غار . « الرَّقِيمِ » : كتيبه . لوحه . « أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ » : گروهي از جوانان مؤمن و هوشمند بودند كه از دست طاغوت عصر خويش به غاري پناه بردند ، و بعدها نام آنان را بر كتيبهاي بالاي در غار نصب كردند . « ءَايَاتِنَا » : نشانههاي قدرت ما . عجائب و غرائب ساخته و پرداخته آفرينش ما . « عَجَباً » : عجيب . شگفت . نادره . مصدر است و براي مبالغه در معني وصفي به كار رفته است و خبر ( كانُوا ) است .
سوره كهف آيه 10
متن آيه :
إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَداً
ترجمه :
( يادآور شو ) آن گاه را كه اين جوانان به غار پناه بردند و ( رو به درگاه خدا آوردند و ) گفتند : پروردگارا ! ما را از رحمت خود بهرهمند ، و راه نجاتي برايمان فراهم فرما .
توضيحات :
« أَوَيا » : پناه بردند . منزل و مأواي خود كردند . داخل شدند . « الْفِتْيَةُ » : جمع فَتي ، جوانان . مراد ميتواند مردان كامل هم باشد . « هَيِّئْ » : آماده ساز . فراهم كن . « رَشَداً » : راهيابي . هدايت .
سوره كهف آيه 11
متن آيه :
فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً
ترجمه :
پس ( دعاي ايشان را برآورديم و پردههاي خواب را ) چندين سال بر گوشهايشان فرو افكنديم ( و در امن و امان به خواب نازشان فرو برديم ) .
توضيحات :
« ضَرَبْنَا عَلَيا ءَاذَانِهِمْ » : مراد اين است كه آنان را به خواب عميقي فرو برديم . مفعول ( ضَرَبْنا ) محذوف است كه ( حِجاباً ) ميباشد . « سِنِينَ » : سالها . مفعولفيه زماني است . « عَدَداً » : شمار دار . متعدّد . صفت ( سِنينَ ) و به معني ذاتَ عَدَدٍ ، يا مفعول مطلق فعل مقدّري است ، يعني : تعدّد عَدَداً . « سِنِينَ عَدَداً » : ساليان دراز . سالهاي سال .
سوره كهف آيه 12
متن آيه :
ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَداً
ترجمه :
پس از آن ( سالهاي سال به خواب ناز فرو رفتن ، كه انگار خواب مرگ است ) ايشان را برانگيختيم ( و بيدارشان كرديم ) تا ببينيم كدام يك از آن دو گروه ( يعني آنان كه ميگفتند : روزي يا بخشي از يك روز خوابيدهايم ، و آنان كه ميگفتند : خير ! تنها خدا ميداند كه چقدر خوابيدهايد ) مدّت ماندن خود را حساب كرده است ( و زمان خوابيدن خويش را ضبط نموده است ) .
توضيحات :
« بَعَثْنَاهُمْ » : ايشان را برانگيختيم . مراد از برانگيختن در اينجا بيدار كردن است و استعمال اين واژه ، شايد اشاره باشد به اين كه خواب طولاني آنان همچون مرگ و بيداري ايشان همچون رستاخيز پس از مرگ است . « الْحِزْبَيْنِ » : دو گروه از خود اصحاب الكهف ( نگا : كهف / 19 ) . « أَحْصَيا » : حساب كرده است . ضبط نموده است . فعل ماضي است ؛ نه اسم تفضيل . « أَمَداً » : مدّت معيّن . زمان مشخّص .
سوره كهف آيه 13
متن آيه :
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى
ترجمه :
ما داستان آنان را به گونه راستين ( بدون كم و كاست ) براي تو بازگو ميكنيم . ايشان جواناني بودند كه به پروردگارشان ايمان داشتند ، و ما بر ( يقين و ) هدايتشان افزوده بوديم .
توضيحات :
« نَبَأَ » : خبر . داستان ( نگا : مائده / 27 ) . « بِالْحَقِّ » : آنچنان كه هست . راست و درست .
سوره كهف آيه 14
متن آيه :
وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَ مِن دُونِهِ إِلَهاً لَقَدْ قُلْنَا إِذاً شَطَطاً
ترجمه :
ما به دلهايشان قدرت و شهامت داديم ، آن گاه كه بپا خاستند و ( براي تجديد ميعاد با آفريدگار خود ، در ميان مردم فرياد برآوردند و ) گفتند : پروردگار ما ، پروردگار آسمانها و زمين است . ما هرگز غير از او معبودي را نميپرستيم . ( اگر چنين بگوئيم و كسي را جز او معبود بدانيم ) در اين صورت سخني ( گزاف و ) دور از حق گفتهايم .
توضيحات :
« رَبَطْنَا عَلَيا قُلُوبِهِمْ » : دلهايشان را قدرت و شهامت بخشيديم . بديشان دل و جرأت داديم . « لَن نَّدْعُوَ » : به فرياد نميخوانيم . پرستش نميكنيم . در رسمالخطّ قرآني الف زائدي در آخر دارد . « شَطَطاً » : سخنان دور از حق . بركنار از حقيقت .
سوره كهف آيه 15
متن آيه :
هَؤُلَاء قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَّوْلَا يَأْتُونَ عَلَيْهِم بِسُلْطَانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِباً
ترجمه :
( سپس برخي از ايشان به برخي گفتند : ) اينان ، يعني قوم ما ، بجز الله معبودهائي را به خدائي گرفتهاند ! ( چه مردمان حقيري ! چرا بايد بتهاي ساخت دست خويش را بپرستند ، مگر عقل ندارند ؟ ! ) . اي كاش ! دليل روشني بر ( خدائي ) آنها ارائه ميدادند ! ( مگر چنين چيزي ممكن است ؟ هرگز ! آنان چه ستمكارند ! ) آخر چه كسي ستمكارتر از فردي است كه به خدا دروغ بندد ( و با افتراء انبازهائي به آفريدگار جهان نسبت دهد ؟ ! ) .
توضيحات :
« هؤُلآءِ قَوْمُنَا . . . » : استعمال اسم اشاره ( هؤُلآءِ ) در اينجا براي تحقير است . ( قَوْمُنا ) عطف بيان است . « سُلْطَانٍ » : دليل . حجّت . « بَيِّنٍ » : واضح و آشكار .
سوره كهف آيه 16
متن آيه :
وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنشُرْ لَكُمْ رَبُّكُم مِّن رَّحمته ويُهَيِّئْ لَكُم مِّنْ أَمْرِكُم مِّرْفَقاً
ترجمه :
( برخي به برخي گفتند : ) چون از اين قوم ميبريد و از چيزهائي كه بجز خدا ميپرستند كنارهگيري ميكنيد ( و حساب خود را از قوم خويش و معبودهاي دروغينشان جدا ميسازيد ) ، پس به غار پناهنده شويد ( و آئين خويشتن را نجات دهيد ) تا پروردگارتان رحمتش را بر شما بگستراند و وسائل رفاه و رهائي شما را از اين كار ( مشكلي ) كه در پيش داريد مهيّا و آسان سازد .
توضيحات :
« إذْ » : چون كه . به سبب اين كه . به خاطر اين كه . ( إِذْ ) در اينجا به معني لام تعليل است ( نگا : زخرف / 39 ) . « فَأْوُوا » : پس پناه ببريد . منزل و مأوي سازيد . « يُهَيِّئْْ » : آسان كند . آماده سازد . « مِرْفَقاً » : اسباب زندگي . وسيلهاي كه از آن منتفع و بهرهمند شوند .
سوره كهف آيه 17
متن آيه :
وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيّاً مُّرْشِداً
ترجمه :
( دهانه غار رو به شمال گشوده شده بود و چون در نيمكره شمالي قرار داشت ، نور آفتاب مستقيماً به درون آن نميتابيد . تو اي مخاطب ! وقتي كه به خورشيد نگاه ميكردي ) خورشيد را ميديدي كه به هنگام طلوع به طرف راست غارشان ميگرائيد ( كه سوي مغرب است ) و به هنگام غروب به طرف چپشان ميگرائيد ( كه سوي مشرِق است ) ، و خودشان در محلّ وسيع غار قرار داشتند ( كه وسط غار و فراخناي آن است ، و ايشان از تابش مستقيم آفتاب در امان بودند ) . اين ( چيزي كه گذشت ) از نشانههاي ( قدرت ) خدا است . خدا هر كه را راهنمائي كند ، راهياب ( واقعي ) او است ، و هركه را گمراه نمايد ، هرگز سرپرست و راهنمائي براي وي نخواهي يافت .
توضيحات :
« تَزَاوَرُ » : ميگرايد . ميل ميكند . فعل مضارع است و اصل آن ( تَتَزَاوَرُ ) است . « ذَاتَ الْيَمِينِ » : طرف راست . مفعولفيه است . « تَقْرِضُ » : عدول ميكند . « ذَاتَ الشِّمَالِ » : طرف چپ . مفعولفيه است . « فَجْوَةٍ » : فراخنا . محلّ وسيع . در اينجا مراد وسط غار است .
سوره كهف آيه 18
متن آيه :
وَتَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظاً وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَكَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَاراً وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً
ترجمه :
( اي مخاطب ! اگر چنين ميشد كه بديشان بنگري ) در حالي كه ايشان خفته بودند ، آنان را بيدار ميانگاشتي . ما آنان را به راست و چپ ميگردانديم ( و زيرورو ميكرديم ، تا اندامهايشان سالم بماند ) و سگ ايشان بر آستانه ( غار ) دستهاي خود را ( به حالت نگهباني ) دراز كشيده بود . اگر بديشان مينگريستي از آنان ميگريختي و سرتاپاي تو از ترس و وحشت پر ميشد .
توضيحات :
« أَيْقَاظ » : جمع يَقِظ و يَقْظان ، بيداران . « رُقُودٌ » : جمع راقِد ، خفتگان . « بَاسِطٌ » : بازكننده . گشاينده . « وَصِيد » : آستانه . بيرون . « بِالْوَصيدِ » : در آستانه . در بيرون . « إِطَّلَعْتَ » : ميديدي اطّلاع مييافتي . « رُعْباً » : خوف و هراس . مفعول به دوم يا تمييز است .
سوره كهف آيه 19
متن آيه :
وَكَذَلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءلُوا بَيْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنظُرْ أَيُّهَا أَزْكَى طَعَاماً فَلْيَأْتِكُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَداً
ترجمه :
همان گونه ( كه 309 سال آنان را خوابانديم ) ايشان را ( از خواب طولاني مرگ مانند ) برانگيختيم ( و بيدارشان كرديم ) تا از يكديگر ( مدّت خواب خود را ) بپرسند . يكي از آنان گفت : ( فكر ميكنيد ) چه مدّتي ( در خواب ) ماندهايد ؟ ( دستهاي ) گفتند : روزي يا بخشي از روز ( در خواب ) بودهايم . ( گروه ديگري ) گفتند : پروردگارتان بهتر ( از همه ) ميداند كه چقدر ( در خواب بودهايد و در اينجا ) ماندهايد . ( يكي پيشنهاد كرد و گفت : ) سكه نقرهاي را كه با خود داريد به كسي از نفرات خود بدهيد و او را روانه شهر كنيد ، تا ( برود و ) ببيند كدامين ( فروشنده ) ايشان غذاي پاكتري دارد ، روزي و طعامي از آن برايتان بياورد . امّا بايد نهايت دقّت را به خرج دهد و هيچ كس را از حال شما آگاه نسازد .
توضيحات :
« لِيَتَسَآءَلُوا » : تا از همديگر بپرسند . در نتيجه از يكديگر سؤال كنند . « وَرِقِ » : درهمهاي نقرهاي . نقره . « أَيُّهَا » : مرجع ( ها ) ميتواند ( الْمَدينَةِ ) باشد و جنبه مجازي داشته باشد ؛ مانند : وَاسْأَلِ الْقَريَة . يا اين كه ( أَهْل ) يا ( أَطْعمة ) محذوف باشد و حذف مضاف شده باشد . « أَزْكي » : پاكتر از نظر معنوي و مادي . بيشتر و بهتر . « طَعَاماً » : تمييز است . « مِنْهُ » : مرجع ( هُ ) طعام است . « لِيَتَلَطَّفْ » : بايد كمال دقّت را در پنهان كاري به خرج دهد .
سوره كهف آيه 20
متن آيه :
إِنَّهُمْ إِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً
ترجمه :
قطعاً اگر آنان ( از شما آگاه و ) بر شما دست يابند ، شما را سنگسار ميكنند ، و يا اين كه به آئين ( بتپرستي ) خود برميگردانند ، و ( در آن صورت ، در دنيا و آخرت ) هرگز رستگار نميگرديد .
توضيحات :
« إِن يَظْهَرُوا » : اگر غالب شوند . اگر چيره گردند ( نگا : توبه / 8 ) . « يَرْجُمُوكُمْ » : شما را سنگسار ميكنند . شما را سنگباران ميكنند ( نگا : هود / 91 ) . « مِلَّة » : دين . آئين .
سوره كهف آيه 21
متن آيه :
وَكَذَلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَيْبَ فِيهَا إِذْ يَتَنَازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِم بُنْيَاناً رَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِداً
ترجمه :
همان گونه ( كه آنان را به خواب طولاني فرو برديم ، و از آن خواب عميق بيدارشان نموديم ، مردمان شهر را ) هم متوجّه حالشان كرديم ، ( بدان گاه كه ميان خود درباره رستاخيز كشمكش داشتند ) تا بدانند كه وعده خدا ( درباره رستاخيز و زندگي دوباره ) حق است ، و اين كه بدون شكّ قيامت فرا ميرسد . ( در نتيجه ديدن ايشان ، اهل شهر به خدا و روز رستاخيز ايمان آوردند . سپس خداوند اصحاب كهف را به هنگام ديدار مردم از ايشان ، در ميان غار ميراند . مردمان درباره ايشان دو گروه شدند : بعضي از آنان ) گفتند : بر ( درِ غار ) ايشان ديواري درست كنيد ( تا كسي به غار نرود . چرا كه نميدانيم آنان مردهاند يا دوباره به خواب عميق فرو رفتهاند ) و پروردگارشان آگاهتر از ( هر كسي به ) وضع ايشان است . برخي ديگر كه اكثريّت داشتند ، گفتند : بر ( درِ غار ) ايشان پرستشگاهي ميسازيم .
توضيحات :
« أَعْثَرْنا » : ديگران را متوجّه ساختيم . مطلع و باخبر كرديم . « السَّاعَةَ » : قيامت . « إذْ » : آن گاه . ظرف است و متعلّق است به فعل ( أَعْثَرْنا ) . « يَتَنَازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ » : مردمان درباره زندگي دوباره ، بين خود كشمكش داشتند . برخي زنده شدن را محال ميديدند . برخي ميگفتند : روح و جسم زنده ميگردد . بعضي هم ميگفتند : فقط روح زنده ميشود و جسم جزو خاك ميگردد . « بُنْيَاناً » : بنياد . مراد ديوار بزرگ است ( نگا : صف / 4 ) . « غَلَبُوا عَلَيا أَمْرِهِمْ » : كساني كه اكثريّت داشتند . كساني كه چرخش كار مردم در دست ايشان بود و بزرگان قوم بشمار ميآمدند . « مَسْجِداً » : پرستشگاه .
سوره كهف آيه 22
متن آيه :
سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاء ظَاهِراً وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَداً
ترجمه :
( معاصران پيغمبر درباره تعداد نفرات اصحاب كهف به مجادله ميپردازند و گروهي ) خواهند گفت : آنان سه نفرند كه چهارمين ايشان سگشان بود ، و ( گروهي ) خواهند گفت : آنان پنج نفرند كه ششمين ايشان سگشان بود ؛ همه اينها سخنان بدون دليل است . و ( گروهي ) خواهند گفت : آنان هفت نفرند كه هشتمين ايشان سگشان بود ( و اينان از روي علم و آگاهي برگرفته از وحي ، سخن نخواهند گفت ) . بگو : پروردگار من از تعدادشان آگاهتر ( از هركسي است ) . جز گروه كمي تعدادشان را نميداند . بنابراين درباره اصحاب كهف جز مجادله روشن ( و آرام با ديگران ) پيش مگير ( چرا كه مسأله چندان مهمّي نيست و ارزش دردسر را ندارد ) و پيرامون آنان ديگر از هيچ كس مپرس ( زيرا وحي الهي تو را بس است ) .
توضيحات :
« رَجْماً بِالْغَيْبِ » : از روي ظنّ و گمان ؛ نه دليل و برهان سخن گفتن ( نگا : سبأ / 53 ) . « مِرَآءً » : ستيزه . جدال . « مِرَآءً ظَاهِراً » : مجادله سطحي و مباحثه بدون طول و تفصيل . گفتگوي منطقي و مستدلّ . « فَلا تُمَارِ فِيهِمْ إِلاّ مِرَآءً ظَاهِراً » : درباره ايشان گفتگوي ساده و مختصر ؛ نه عميق و طويل داشته باش . راجع بديشان مباحثه روشن و مستدلّ داشته باش ( نگا : تفسير نمونه ) .
سوره كهف آيه 23
متن آيه :
وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَداً
ترجمه :
درباره هيچ چيز ( بدون مقترن كردنِ سخن به مشيّت خدا ) مگو كه فردا آن را انجام ميدهم .
توضيحات :
« غَداً » : فردا . مراد آينده است .
سوره كهف آيه 24
متن آيه :
إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَن يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَداً
ترجمه :
( مگر اين كه بگوئي : ) اگر خدا بخواهد ( فردا چنين و چنان كنم . چرا كه تا اراده او نباشد چيزي و كاري انجام نميپذيرد ) . و چون دچار فراموشي شدي ( و إِن شَآءَ الله را نگفتي ، همين كه به يادت آمد ) ، پروردگارت را به خاطر آور و ( إِن شَآءَ الله را بگو ، تا گذشته را جبران بكني و هميشه دلت با خدا باشد . هنگامي كه عزم انجام كاري كردي و آن را آويزه مشيّت خدا نمودي ) بگو : اميد است پروردگارم مرا ( به چيزي ) رهنمود كند كه از اين ( چيزي كه در مدّ نظر است ، سودمندتر و ) به خير و صلاح نزديكتر باشد .
توضيحات :
« إِذَا نَسِيتَ » : زماني كه إِن شَآءَ الله را فراموش كردي . « رَشَداً » : هدايت . رهنمود . خير و نفع . در اصل ( رَشَد ) به معني إرشاد و رهنمودي است كه منتهي به خير و منفعت شود ؛ ولي گاهي مثل اينجا خودِ خير و منفعت مراد است ( نگا : جنّ / 10 ) . « مِنْ هذَا رَشَداً » : هدايتبخشتر از اين . سودمندتر از اين . ( هذا ) اشاره است به كار مورد نظر ، و راهي كه در پيش است . يا اين كه اشاره به سرگذشت عجيب اصحاب كهف است كه معجزه جاويد پيغمبر كه قرآن است از آن هم عجيبتر است .
سوره كهف آيه 25
متن آيه :
وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِئَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعاً
ترجمه :
اصحاب كهف مدّت سيصد و نه سال در غارشان ( در حال خواب ) ماندند .
توضيحات :
« إِزْدادُوا تِسْعاً » : نه سال بر آن افزودند . مراد اين است كه اصحاب كهف سيصد سال شمسي زنده و در حال خواب بوده كه اگر با سال قمري حساب شود ، نه سال بر آن افزوده ميگردد . چرا كه سيصد سال شمسي مساوي با سيصد و نه سال قمري است . در اينجا قرآن مجيد حقيقتي را بيان داشته است كه سالها بعد علم نجوم بدان پي برده است .
سوره كهف آيه 26
متن آيه :
قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً
ترجمه :
بگو : خدا ( از همگان ) آگاهتر از مدّتي است كه اصحاب كهف ( در غار زنده و در حال خواب ) ماندند ( و برايتان بيان گرديد . لذا به گفتگوهاي مختلف در اينباره خاتمه دهيد ) . تنها او است كه غيب آسمانها و زمين را ميداند ( و از مجموعه جهان هستي و از جمله مدّت ماندگاري اصحاب كهف باخبر است ) . شگفتا او چه بينا و شنوا است ! ( او همه چيز را ميبيند و همهچيز را ميشنود ! ساكنان آسمانها و زمين ) بجز خدا برايشان سرپرستي نيست ( كه عهدهدار امور آنان شود ) و در فرماندهي و قضاوت خود كسي را انباز نميگرداند .
توضيحات :
« أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ ! » : اين دو فعل ، صيغه تعجّبند ، و در اينجا مراد خبر دادن از عظمت علم خدا است كه انسان را در شگفتي فرو ميبرد . « حُكْمِهِ » : فرماندهي خود . قضاوت خود .
سوره كهف آيه 27
متن آيه :
وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن كِتَابِ رَبِّكَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَداً
ترجمه :
بخوان آنچه را كه از كتاب ( قرآن ) از سوي پروردگارت به تو وحي شده است ( و به گفتههاي اين و آن كه آميخته به دروغ و خرافات و مطالب بياساس است اعتناء مكن . تكيهگاه بحث تو در امور غيبي همچون سرگذشت اصحاب كهف ، تنها بايد وحي الهي باشد . چرا كه سخنان خدا حقائق تغيير ناپذيري است و ) كسي نميتواند سخنان او را تغيير ( و احكام آن را دگرگون ) كند ، و هرگز پناهي جز او نخواهي يافت .
توضيحات :
« مُبَدِّلَ » : تغيير دهنده . تبديل كننده . « لا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ » : هيچ كس و هيچچيزي سخنان خدا را نميتواند دگرگون كند . احكام قرآن ، چون كلام يزدان است ، بر اثر كشفيات فنون و پيشرفتهاي علوم ، دستخوش بطلان و مغلوب زمان نميشود . « مُلْتَحَداً » : پناهگاه . ملجأ . محلّي كه انسان خويشتن را در آن متحصن كند .
سوره كهف آيه 28
متن آيه :
وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطاً
ترجمه :
با كساني باش كه صبحگاهان و شامگاهان خداي خود را ميپرستند و به فرياد ميخوانند ، ( و تنها رضاي ) ذات او را ميطلبند ، و چشمانت از ايشان ( به سوي ثروتمندان و قدرتمندان مستكبر ) براي جستن زينت حيات دنيوي برنگردد ، و از كسي فرمان مبر كه ( به خاطر دنيا دوستي و آرزو پرستي ) دل او را از ياد خود غافل ساختهايم ، و او به دنبال آرزوي خود روان گشته است ( و پيوسته فرمان يزدان را ترك گفته است ) و كار و بارش ( همه ) افراط و تفريط بوده است .
توضيحات :
« إِصْبِرْ نَفْسَكَ » : خويشتن را بدار . خود را نگاه دار . مراد بودن و بسر بردن است . « غَدَاةِ » : صبحگاهان . بامدادان . « عَشِيِّ » : شامگاهان . شبانگاهان . مراد همه اوقات است ( نگا : انعام / 52 و 53 ) . « لا تَعْدُ » : دور مگردان . منصرف مكن . از ماده ( عدو ) . « لا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ » : چشمانت از ايشان برنگردد . مراد اين است كه چشم از ايشان برمگير . واژه ( عَيْنَاكَ ) فاعل است . « أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ » : دل او را غافل كردهايم . دلش را غافل ديدهايم . « فُرُطاً » : افراط و اسراف . ظلم و تعدّي ( نگا : قاموس ) . تفريط و تضييع ( نگا : روحالمعاني ) .
سوره كهف آيه 29
متن آيه :
وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَاراً أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاء كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءتْ مُرْتَفَقاً
ترجمه :
بگو : حق ( همان چيزي است كه ) از سوي پروردگارتان ( آمده ) است ( و من آن را با خود آوردهام و برنامه من و همه مؤمنان است ) پس هركس كه ميخواهد ( بدان ) ايمان بياورد و هركس ميخواهد ( بدان ) كافر شود . ما براي ستمگران آتشي را آماده كردهايم كه ( از هر طرف ايشان را احاطه ميكند و ) سراپرده آن ، آنان را در بر ميگيرد ، و اگر ( در آن آتش سوزان ) فرياد برآورند ( كه آب ) ، با آبي همچون فلز گداخته به فريادشان رسند كه چهرهها را بريان ميكند ! چه بد نوشابهاي ! و چه زشت منزلي !
توضيحات :
« سُرَادِقُ » : معرّب سراپرده است ، به معني خيمه و بارگاه و چادري است كه بر فراز صحن خانه كشند . « إِن يَسْتَغِيثُوا » : اگر فرياد برآورند . اگر كمك بخواهند . « يُغَاثُوا » : به فريادشان رسيده شود . كمك كرده شوند . « مُهْل » : هر نوع فلز گداخته ( نگا : دخان / 45 ، معارج / 8 ) . دُرْدِ تهنشين شده روغن كه معمولاً چيز آلوده و كثيف و بد طعمي است ؛ و در اينجا مراد كيم و خونابه دوزخيان است ( نگا : ابراهيم / 16 و 17 ) . « مُرْتَفَقاً » : محلّ اجتماع و گردهمآئي . منزل . جائي كه براي حسرت و يا آسايش آرنج را بدان تكيه دهند يا زيرِ گونه بگذارند ، كه در صورت دوم يعني اگر براي آسايش باشد ، در اينجا جنبه ريشخند دارد ؛ مثل ( نُزُلٌ ) در آيه 93 سوره واقعه . منصوب است چون تمييز است .
سوره كهف آيه 30
متن آيه :
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً
ترجمه :
كساني كه ايمان آوردهاند ( به خدا و دين حقي كه به تو وحي شده است ) و كارهاي شايسته كردهاند ( پاداششان در پيشگاه آفريدگارشان محفوظ است ) . ما پاداش كسي را هدر نميدهيم كه كار نيكو كرده باشد .
توضيحات :
« إِنَّ الَّذينَ . . . » : خبر ( إِنَّ ) ، ( أُولئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهاَ الأنْهارُ ) در آيه بعدي است و ( إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً ) جمله معترضه است ، يا اين كه ( إِنَّا لا نُضِيعُ . . . ) جايگزين خبر است .
سوره كهف آيه 31
متن آيه :
أُوْلَئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِيَاباً خُضْراً مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقاً
ترجمه :
آنان كسانيند كه بهشت جاويدان از آن ايشان است ؛ بهشتي كه در زير ( كاخها و درختان ) آن جويبارها روان است . آنان در آنجا با دستبندهاي طلا آراسته ميشوند ، و جامههاي سبز ( فاخري از انواع مختلف ) حرير نازك و ضخيم ميپوشند ، در حالي كه بر تختها و مبلمانها تكيه زدهاند . ( وه كه اين چيز موعود ) چه پاداش خوبي است ! و ( بهبه اين باغها و تختها ) چه منزل و مَقَرّ زيبايي است !
توضيحات :
« عَدْنٍ » : جاي ماندگاري . جاويدانگي . « يُحَلَّوْنَ » : زينت ميشوند . آراسته ميگردند . فعل مجهول است و از ماده ( حلي ) . « أَسَاوِرَ » : جمع سِوار ، دستبند . برخي آن را جمع أَسْوِرَة ميدانند كه مفرد آن سِوار است . يعني أَساوِر را جمعالجمع بشمار ميآورند . « مِنْ أَساوِرَ مِن ذَهَبٍ » : واژه ( مِنْ ) نخستين زائد يا ابتدائيّه است ، و ( مِنْ ) دوم بيانيّه ميباشد . « ذَهَبٍ » : طلا . زر . « خُضْراً » : جمع أَخْضَر ، سبز رنگ . « سُندُسٍ » : حرير لطيف و نازك . « إِسْتَبْرَقٍ » : حرير ضخيم و برّاق . « مُتَّكِئِينَ » : تكيهزنندگان . « أَرَآئِكَ » : جمع أَريكَة ، تختها . مبلمانها . « مُرْتَفَقاً » : منزل . مجلس . مقرّ .
سوره كهف آيه 32
متن آيه :
وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعاً
ترجمه :
( اي پيغمبر ! ) براي آنان مثالي بيان كن ، مَثَل دو مرد ( كافر ثروتمندي و فقير مؤمني ) را كه ( در روزگاران گذشته اتّفاق افتاده است ، و ) ما به يكي از آن دو ( يعني كافر ثروتمند ) دو باغ انگور داده بوديم . گرداگرد باغها را با نخلستانها احاطه كرده بوديم ، و در ميان باغها ( زمينهاي ) زراعتي قرار داده بوديم .
توضيحات :
« رَجُلَيْنِ » : دو مرد . مراد يك فرد كافر ثروتمند ، و يك فرد مؤمن فقير است . در ضربالمثل هم ضرورت ندارد نام افراد مشخّص شود . ( رَجُلَيْنِ ) بدل ( مَثَلاً ) است . « حَفَفْنَا » : دور زده بوديم . احاطه كرده بوديم .
سوره كهف آيه 33
متن آيه :
كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَراً
ترجمه :
هر دو باغ ( از نظر فرآوردههاي كشاورزي كامل بودند و درختان ) به ثمر نشسته بودند ( و كشتزارهاي داخل آن خوشه بسته بودند ) و هر دو باغ در ميوه و ثمره چيزي فروگذار نكرده بودند ، و ما در ميان آنها رودبار بزرگي ( از زمين ) برجوشانده بوديم ( كه در زير درختان جريان داشت ) .
توضيحات :
« كِلْتَا » : هر دو . « أُكُلَ » : ميوه . ثمره . فرآورده . « لَمْ تَظْلِمْ » : نكاسته بود . فروگذار نكرده بود .
سوره كهف آيه 34
متن آيه :
وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالاً وَأَعَزُّ نَفَراً
ترجمه :
( صاحب اين دو باغ علاوه از آنها ) دارائي ديگري ( از طلا و نقره و اموال و اولاد ) داشت ( و دنيا به كام او بود و غرور ثروت او را گرفت ) پس در گفتگوئي به دوست ( مؤمن ) خود ( مغرورانه و پرخاشگرانه ) گفت : من ثروت بيشتري از تو دارم و از لحاظ نفرات ( خانواده و خويش و رفيق ) مقتدرتر از تو و فزونترم .
توضيحات :
« ثَمَرٌ » : حاصل . درآمد . دارائي . « كَانَ لَهُ ثَمَرٌ » : دارائي و درآمد ديگري جز اين دو باغ داشت . يا اين كه : بدين ترتيب ، صاحب اين دو باغ ، هرگونه ميوه و درآمدي در اختيار داشت .
سوره كهف آيه 35
متن آيه :
وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَذِهِ أَبَداً
ترجمه :
در حالي كه ( به سبب عدم ايمان به خدا ) بر خويشتن ستمگر بود ، ( همراه دوست خود ، سرمستِ غرور ) به باغش گام نهاد ( و نگاهي به درختان پرميوه و خوشههاي پُردانه و زمزمه رودبار انداخت ، مستكبرانه ) گفت : من باور نميكنم هرگز اين ( باغ سرسبز ) نابود شود و به فنا رود .
توضيحات :
« مَآ أَظُنُّ » : گمان نميبرم . باور ندارم . « تَبِيدَ » : نابود شود . از ميان رود . از مصدر بَيْد و به ياد ، به معني فنا و هلاك . « هذِهِ » : اين باغ . چه بسا مراد تسميه كلّ به اسم جزء بوده و مقصود اين جهان ، و مرجع ( مِنْها ) در آيه بعد هم ( جَنَّة ) يا ( حَيَاة ) باشد .
سوره كهف آيه 36
متن آيه :
وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْراً مِّنْهَا مُنقَلَباً
ترجمه :
و باور ندارم كه قيامت برپا شود . اگر هم ( به فرض قيامتي در كار باشد و ) من به سوي پروردگارم برگردانده شوم ( اين همه شخصيّت و مقام ، و اموال و اولاد ، نشانه شايستگي من است و در آنجا هم ) مسلّماً سرانجام بهتري و جايگاه خوبتري از اين ( باغ و زندگي ) خواهم يافت .
توضيحات :
« السَّاعَةَ » : قيامت . « قَآئِمَةً » : پابرجا . برقرار . مفعول دوم است . « مُنقَلَباً » : عاقبت . جاي بازگشت .
سوره كهف آيه 37
متن آيه :
قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلاً
ترجمه :
دوست ( مؤمن ) او ، در حالي كه با وي گفتگو داشت ، بدو گفت : آيا منكر كسي شدهاي كه ( دستگاه شگرف و سازمان پيچيده جسم ) تو را از خاك ناچيزي و سپس از نقطه بيارزشي آفريده است ، و بعد از آن تو را مرد كاملي كرده است ؟ !
توضيحات :
« خَلَقَكَ مِن تُرابٍ . . . » : خداوند تو را از خاك درست كرد . يعني موادّ غذائي كه در زمين است ، جذب ريشههاي روئيدنيها ميگردد ، و روئيدنيها به نوبه خود خوراك حيوانات ميشوند ، و انسان از روئيدنيها و گوشت و شير حيوانات استفاده ميكند ، و نطفهاش از اينها شكل ميگيرد ( نگا : حجّ / 5 ، روم / 20 ) . يا اين كه مراد اين است كه خداوند اصل تو را - كه آدم است - از خاك آفريده است ( نگا : آلعمران / 59 ، فاطر / 11 ) . « سَوَّاكَ » : اندام تو را متعادل و هماهنگ كرد . كامل كرد تو را . « رَجُلاً » : حال است و تأويل به مشتقّ ميگردد . يا اين كه مفعول دوم ( سَوّي ) است . يعني : جَعَلَكَ رَجُلاً .
سوره كهف آيه 38
متن آيه :
لَّكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَداً
ترجمه :
ولي من ( ميگويم : ) او ( كه مرا و همه جهان را آفريده است ) خدا است و پروردگار من است ، و من كسي را انباز پروردگارم نميسازم .
توضيحات :
« لكِنَّا » : امّا من . اصل آن : لكِنْ أَنَا است ، و همزه را به طور سماع حذف و نون را در نون دغم مينمايند . « لكِنَّا هُوَ اللهُ رَبِّي » : ( لكِن ) مخفّف و مهمّل ، ( أَنَا ) مبتدا ، ( هُوَ ) مبتداي دوم ، ( اللهُ ) خبر مبتداي دوم ، ( رَبِّي ) صفت آن ، مبتداي دوم و خبرش ، خبر مبتداي اوّل ، و عائد ضمير ( ي ) است .
سوره كهف آيه 39
متن آيه :
وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاء اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِن تُرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالاً وَوَلَداً
ترجمه :
كاش ! وقتي كه وارد باغ ميشدي ( و اين همه نعمت و مرحمت ، و آثار قدرت و عظمت را ميديدي ) ميگفتي : ماشاءَاللهُ ! ( اين نعمت از فضل و لطف خدا است ، و آنچه خدا بخواهد شدني است ! ) هيچ قوّت و قدرتي جز از ناحيه خدا نيست ( و اگر مدد و توفيق او نباشد ، توانائي عبادت و پرستش را نخواهيم داشت . اي رفيق ناسپاس ) اگر ميبيني كه از نظر اموال و اولاد از تو كمترم ، ( امّا . . . ) .
توضيحات :
« مَا شَآءَ اللهُ » : اين جمله محذوفي دارد و تقدير چنين است : هذا مَا شَآءَ اللهُ ، يعني : اين چيزي است كه خدا خواسته است . يا اين كه : مَا شَآءَ اللهُ كائِنٌ ، يعني : هرچه خدا بخواهد ، همان ميشود .
سوره كهف آيه 40
متن آيه :
فَعَسَى رَبِّي أَن يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِّن جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَاناً مِّنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِيداً زَلَقاً
ترجمه :
چه بسا پروردگارم بهتر از باغ تو را ( در دنيا يا آخرت ) به من بدهد ، و خدا از آسمان بلاي مقدّري براي باغ تو فرو بفرستد و اين باغ به سرزمين لخت و همواري تبديل شود .
توضيحات :
« حُسْبَاناً » : مصدر است و به معني اسم مفعول ، يعني محسوب است و مراد از آن هر نوع بلا و عذاب مقدّر است . هلاك و نابودي . يا اين كه جمع ( حُسْبَانَة ) به معني صاعِقَة است . « صَعيداً » : سرزمين . خاك روي زمين . « زَلَقاً » : مصدر است و در معني اسم فاعل به كار رفته است ، به معني : صاف و صوف . لخت . لغزنده . گِل و لاي .
سوره كهف آيه 41
متن آيه :
أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْراً فَلَن تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَباً
ترجمه :
يا اين كه آب اين باغ ( در اعماق زمين ) فرو رود ، به گونهاي كه هرگز نتواني آن را پيجوئي كني ( چه رسد به اين كه آن را بيابي و به سطح زمين برگرداني ) .
توضيحات :
« غَوْراً » : فرو رفتن . در اينجا براي مبالغه ، مصدر به معني اسم فاعل يعني ( غائِر ) به كار رفته است كه به معني فرو رونده است .
سوره كهف آيه 42
متن آيه :
وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَداً
ترجمه :
( سرانجام پيشبيني فرد مؤمن تحقّق پذيرفت و بلاي ناگهاني در رسيد و همه محصولات و ) ميوههاي او را در آغوش كشيد ( و باغ سرسبز و آبادان ، به زمين لخت و ويران تبديل گرديد ) . در حالي كه باغ بر داربستها و چوببندها فرو تپيده بود ، صاحب باغ بر هزينههائي كه صرف آن كرده بود ، دست تحسّر به هم ميماليد و ميگفت : كاشكي كسي را انباز پروردگارم نميكردم ! ( و خداي را به يگانگي ميپرستيدم و كفر نميورزيدم ) .
توضيحات :
« اُحِيطَ » : احاطه گرديد . « اُحيطَ بِثَمَرِهِ » : محصولات و ميوههايش با بلا احاطه گرديد . محصولات نابود شد . « خاوِيَةٌ » : فرو افتاده و فرو تپيده . « عُرُوش » : جمع عَرْش ، سقفها . در اينجا مراد داربستها و چوببندها و چفتههاي زير درختان ميوه است . « خَاوِيَةٌ عَلَيا عُرُوشِهَا » : ( نگا : بقره / 259 ) .
سوره كهف آيه 43
متن آيه :
وَلَمْ تَكُن لَّهُ فِئَةٌ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنتَصِراً
ترجمه :
( او در برابر اين همه مصيبت و بلا ، تنهاي تنها بود ) و دسته و گروهي را جز خدا نداشت كه او را ياري دهند ، و خود نيز نتوانست خويشتن را كمك كند ( و جلو بلا را بگيرد ) .
توضيحات :
« مِن دُونِ اللهِ » : بجز خدا . در مقابل خدا . « مُنتَصِراً » : دفع كننده و بازدارنده . انتقام گيرنده . غالب و چيره . يادآوري : معني آيه ميتواند چنين هم باشد : صاحب باغ كساني را نداشت كه در برابر خشم خدا او را كمك كنند ، و وي هم قادر به دفع بلا نبود .
سوره كهف آيه 44
متن آيه :
هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَاباً وَخَيْرٌ عُقْباً
ترجمه :
در آن مقام و در آن حال ( كه بلا و مصيبت و شدّت و محنت سر ميرسد ) ياري و كمك ، ويژه معبود راستين است ( و تنها خدا فريادرس روز مصيبت و دفعكننده بلا است ) . او بهترين پاداش را ( براي مطيعان خود ) دارد ، و بهترين سرانجام را ( براي آنان ) فراهم ميسازد .
توضيحات :
« هُنَالِكَ » : آنجا . در آن مقام و در آن حال . « الْوَلايَةُ » : كمك و ياري . دستگيري و مددكاري . « عُقْباً » : عاقبت . سرانجام .
سوره كهف آيه 45
متن آيه :
وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيماً تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُّقْتَدِراً
ترجمه :
( اي پيغمبر ! ) براي آنان ( كه به دارائي دنيا مينازند و به اولاد و اموال ميبالند ) مثال زندگي دنيا را بيان كن كه همچون آبي است كه از ( ابر ) آسمان فرو ميفرستيم . سپس گياهان زمين از آن ( سيراب ميگردند و به سبب آن رشد و نمو ميكنند و ) تنگاتنگ و تودرتو ميشوند . ( عطر گل و ريحان با آواز پرندگان درهم ميآميزد و رقص گلزار و چمنزار در ميگيرد . ولي اين صحنه دلانگيز ديري نميپايد و باد خزان وزان ميگردد ، و گياهان سرسبز و خندان ، زرد رنگ و ) سپس خشك و پرپر ميشوند و بادها آنها را ( در اينجا و آنجا ) پخش و پراكنده ميسازند ! ( آري ! داشتن را نداشتن ، و بهار زندگي را خزان در پي است ، پس چه جاي نازيدن به وي است . اين خدا است كه نعمت و حيات ميدهد و هر وقت كه بخواهد نعمت و حيات را بازپس ميگيرد ) و خدا بر هر چيزي توانا بوده ( و هست ) .
توضيحات :
« السَّمَآءِ » : سوي بالا . مراد ابر آسمان است ( نگا : نور / 43 ، واقعه / 69 ) . « إخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الأرْضِ » : گياهان زمين به سبب آن ، تنگ يكديگر روئيدند . گياهان آميزه آب آن ميگردند ، يعني آن را ميمكند . « هَشِيماً » : گياه خشك و پرپر . فَعيل به معني مَفعول است . « تَذْرُو » : ميبرد و پخش و پراكنده ميكند . از ماده ( ذرو ) ( نگا : ذاريات / 1 ) .
سوره كهف آيه 46
متن آيه :
الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَاباً وَخَيْرٌ أَمَلاً
ترجمه :
دارائي و فرزندان ، زينت زندگي دنيايند ( و زوالپذير و گذرايند ) . و امّا اعمال شايستهاي كه نتايج آنها جاودانه است ، بهترين پاداش را در پيشگاه پروردگارت دارد ، و بهترين اميد و آرزو است .
توضيحات :
« الْبَنُونَ » : پسران . مراد فرزندان ، اعم از ذكور و إناث است . « الْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ » : كارهاي شايستهاي كه ثمره و ثواب آنها باقي و ماندگار است . واژه ( الْبَاقِيَاتُ ) صفت موصوف مقدّري چون : الْكَلِمَاتُ يا الأعْمَالُ است . لذا هرگونه گفتار پسنديده و كردار شايسته را شامل ميشود .
سوره كهف آيه 47
متن آيه :
وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً
ترجمه :
روزي ما ( نظام جهان هستي را به عنوان مقدّمهاي براي نظام نوين درهم ميريزيم و از جمله ) كوهها را به حركت در ميآوريم ، و ( همه موانع سطح زمين را از ميان برميداريم ، به گونهاي كه ) زمين را ( صاف و همهچيز را در آن ) نمايان ميبيني ، و همگان را ( براي حساب و كتاب ) گرد ميآوريم و كسي از ايشان را فرو نميگذاريم .
توضيحات :
« يَوْمَ » : ظرف است براي فعل مقدّري چون ( أُذْكُرْ ) . « نُسَيِّرُ » : به حركت مياندازيم . راه ميبريم . « بَارِزَةً » : پيدا و نمايان . از مصدر بُروز به معني ظُهور . مراد اين است كه زمين لخت و عريان و خالي از كوهها و رودها و درختان و گياهان و ساختمانها و غيره ميشود . حال است . « لَمْ نُغَادِرْ » : رها نساختهايم . ترك نكردهايم .
سوره كهف آيه 48
متن آيه :
وَعُرِضُوا عَلَى رَبِّكَ صَفّاً لَّقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّن نَّجْعَلَ لَكُم مَّوْعِداً
ترجمه :
مردمان ( پيشين و پسين ، براي حساب و كتاب ) صف صف به پروردگارت عرضه ميشوند ( و همگي در برابر آفريدگارت رديف رديف سان ديده ميشوند . آن وقت است كه ما ايشان را صدا ميزنيم : اي مردمان ! شما لخت و عريان بدون اموال و اولاد ) به همان شكل و هيئتي كه نخستين بار شما را آفريده بوديم ، به پيش ما برگشتهايد . شما گمان ميبرديد كه هرگز موعدي براي ( رستاخيز و حساب و ثواب و عقاب ) شما ترتيب نميدهيم .
توضيحات :
« عُرِضُوا » : عرضه گرديدند . سان ديده شدند . « صَفّاً » : رديف . صفها . صف كشيده . اين واژه مصدر است و به معني ( صُفُوفاً ) يا ( مَصْفُوفِينَ ) و حال است . « مَوْعِداً » : مكان وعده . زمان وعده .
سوره كهف آيه 49
متن آيه :
وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً
ترجمه :
و كتاب ( اعمال هر كسي ، در دستش ) نهاده ميشود ( و مؤمنان از ديدن آنچه در آن است شادان و خندان ميگردند ) و بزهكاران ( كفر پيشه ) را ميبيني كه از ديدن آنچه در آن است ، ترسان و لرزان ميشوند و ميگويند : اي واي بر ما ! اين چه كتابي است كه هيچ عمل كوچك و بزرگي را رها نكرده است و همه را برشمرده است و ( به ثبت و ضبط آن مبادرت ورزيده است . و بدين وسيله ) آنچه را كه كردهاند حاضر و آماده ميبينند . و پروردگار تو به كسي ظلم نميكند . ( چرا كه پاداش يا كيفر ، محصول اعمال خود مردمان است ) .
توضيحات :
« الْكِتابُ » : نامه اعمال يكايك مردم ( نگا : حاقّه / 19 و 25 ) . « مَا لِهذَا الْكِتَابِ » : اين چه كتابي است ؟ استفهام براي تعجّب است . حرف لام جرّ در رسمالخطّ قرآني منفصل نوشته شده است . « وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً » : ( نگا : آلعمران / 30 و قيامت / 13 ) .
سوره كهف آيه 50
متن آيه :
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاء مِن دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلاً
ترجمه :
( اي پيغمبر ! آغاز آفرينش مردمان را برايشان بيان كن ) آن گاه را كه ما به فرشتگان گفتيم : براي آدم سجده كنيد . آنان جملگي سجده كردند مگر ابليس كه از جنّيان بود و از فرمان پروردگارش تمرّد كرد . آيا او و فرزندانش را با وجود اين كه ايشان دشمنان شمايند ، به جاي من سرپرست و مددكار خود ميگيريد ؟ ! ستمكاران چه عوض بدي دارند !
توضيحات :
« وَ إِذْ قُلْنَا . . . » : ( نگا : بقره / 34 ، اعراف / 11 ، اسراء / 61 ) . « الْجِنَّ » : نوعي از آفريدههاي خدا كه ديده نميشوند ( نگا : انعام / 100 ) . « أَفَتَتَّخِذُونَهُ . . . » : مراد اين است كه پيروي عملي از وسوسههاي شيطان و زادگانش ، پذيرش سرپرستي و دوستي اين لعنتيها بشمار است . « بَدَلاً » : عوض . جايگزين . تمييز است .
سوره كهف آيه 51
متن آيه :
مَا أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً
ترجمه :
من ابليس و فرزندانش را به هنگام آفرينش آسمانها و زمين ، و ( حتي برخي از ) خودشان را هم به هنگام آفرينش ( برخي از ) خودشان ( در صحنه خلقت ) حاضر نكردهام ، و گمراهسازان را دستيار و مددكار خود نساختهام ( و اصلاً به دستيار و مددكار نيازي ندارم ) .
توضيحات :
« الْمُضِلِّينَ » : گمراهسازان . سرگشتهكنندگان . « عَضُداً » : معيّن . مددكار . دستيار .
سوره كهف آيه 52
متن آيه :
وَيَوْمَ يَقُولُ نَادُوا شُرَكَائِيَ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُم مَّوْبِقاً
ترجمه :
روزي خداوند ميفرمايد : انبازهائي را كه براي من گمان ميبرديد صدا بزنيد ( تا به كمك شما بشتابند ) . آنان انبازها ( و معبودهاي پنداري ) را صدا ميزنند و آنها به نداي ايشان پاسخ نميدهند ( تا چه رسد به اين كه به كمكشان بشتابند ) و ميانشان عداوت راه مياندازيم .
توضيحات :
« جَعَلْنَا بَيْنَهُم مَّوْبِقاً » : ميان آنان عداوت راه مياندازيم ( نگا : مريم / 81 و 82 ، احقاف / 6 ) . ميانشان مهلكهاي ميسازيم كه آتش دوزخ است و همه ايشان در آن مشترك خواهند بود . رابطه و ميانه دنيوي ايشان را موجب هلاك اخروي آنان ميسازيم . « مَوْبِقاً » : مهلكه . هلاك . عداوتي كه آن قدر سخت است كه انگار خودِ دشمنانگي است .
سوره كهف آيه 53
متن آيه :
وَرَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُم مُّوَاقِعُوهَا وَلَمْ يَجِدُوا عَنْهَا مَصْرِفاً
ترجمه :
و ( در اين گيرودار ) گناهكاران آتش دوزخ را ميبينند و ميدانند كه ايشان بدان ميافتند وليكن محلّي نمييابند كه ( از دست دوزخ بگريزند و ) بدان رو كنند .
توضيحات :
« ظَنُّوا » : يقين داشتند . « مُوَاقِعُوهَا » : افتادگان در آن . روندگان بدان . « مَصْرِفاً » : مكاني كه بدان رو كنند . انصراف و روگرداني . اين واژه ميتواند اسم مكان يا اسم زمان و يا مصدر ميمي باشد . « لَمْ يَجِدُوا عَنْهَا مَصْرِفاً » : گريزي از دوزخ ندارند . مكاني كه از دست دوزخ بدان رو كنند نمييابند . زمان روگرداني از آن را نخواهند داشت .
سوره كهف آيه 54
متن آيه :
وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِن كُلِّ مَثَلٍ وَكَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلاً
ترجمه :
ما در اين قرآن براي مردمان ، هرگونه مثلي را ( كه در امور دين و دنيا بدان نيازمند باشند ) به شيوههاي گوناگون بيان داشتهايم ( تا از آنها پند گيرند ) ولي انسان ( طبيعةً دوستدار جرّ و بحث و مشاجره است و ) بيش از هر چيز به مجادله ميپردازد ( و با حقائق ميستيزد ) .
توضيحات :
« صَرَّفْنَا » : به شيوههاي گوناگون بيان كردهايم . به گونههاي مختلف تكرار نمودهايم ( نگا : اسراء / 41 ) . « جَدَلاً » : مجادله و مشاجره . در اينجا مراد ستيزه و نزاع به باطل است . تمييز است .
سوره كهف آيه 55
متن آيه :
وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءهُمُ الْهُدَى وَيَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَن تَأْتِيَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلاً
ترجمه :
مردمان ( كفرپيشه ) را از ايمان آوردن و طلب آمرزش از پروردگارشان باز نداشته است هنگامي كه هدايت ( يعني پيغمبر و قرآن ) بديشان رسيده است ، مگر ( دو چيز : سرسختي و سركشي ! كه آنان را بر آن داشته است يكي از اين دو كار را خواستار شوند : ) اين كه سرنوشت پيشينيان دامنگيرشان گردد ( و عذاب نابود كنندهاي ايشان را از ميان بردارد ) و يا اين كه انواع عذاب ( پياپي ) بديشان رسد .
توضيحات :
« سُنَّةُ الأوَّلِينَ » : سنّت و قاعدهاي كه خداوند درباره گذشتگان اجرا كرده است كه هلاك جملگي ايشان است ( نگا : انفال / 37 ، فاطر / 43 ) . « قُبُلاً » : جمع قَبيل ، به معني صنف و نوع ( نگا : انعام / 111 ) . اين واژه را مفرد و به معني مقابل و روياروي گرفتهاند ؛ يعني كافران عذاب الهي را در برابر خود مشاهده ميكنند . « إِلآّ أَن تَأْتِيَهُمْ سُنَّةُ الأوَّلِينَ » : حرف ( أَنْ ) و مابعد آن به تأويل مصدر ميرود و فاعل فعل ( ما مَنَعَ ) است . مراد اين است كه سرنوشت اين گونه اقوامِ گمراه ، هلاكِ حتمي است و انگار ايشان در انتظار آنند . اين بدان ميماند كه به فرد سركشي بگوئيم : تو فقط ميخواهي مجازات شوي . يعني مجازاتْ سرنوشتِ حتمي تو است .
سوره كهف آيه 56
متن آيه :
وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنذِرُوا هُزُواً
ترجمه :
( وظيفه پيغمبران تنها مژدهدادن و بيم دادن است ) و ما پيغمبران را جز به عنوان مژدهرسان و بيمرسان نميفرستيم . همواره كافران بيهوده به جدال ميپردازند تا با جدال حق را ( از ميدان به در كنند و آن را ) از ميان ببرند . آنان آيات ( قرآني ) مرا و چيزي را كه از آن بيم داده شدهاند ( كه مكافات دنيوي و اخروي است ، به باد ) استهزاء ميگيرند .
توضيحات :
« بِالْبَاطِلِ » : با كارهاي بيهودهاي چون پيشنهاد معجزههاي دلخواه . بيهوده و بيخود . « لِيُدْحِضُوا » : تا از ميدان به در كنند . تا نيست و نابود كنند . « بِهِ » : با جدال . « الْحَقَّ » : مراد هر آن چيزي است كه پيغمبران با خود آوردهاند . يا مراد تنها قرآن است . « ءَايَاتِي » : مراد آيات قرآني ، يا اقوال و افعالي است كه با آن پيغمبران تأييد و پشتيباني شدهاند . « هُزُواً » : استهزاء . سخريّه . مصدر است و مهموزاللام و در معني اسم مفعول به كار رفته است .
سوره كهف آيه 57
متن آيه :
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْراً وَإِن تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَن يَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً
ترجمه :
چه كسي ستمكارتر از كسي است كه با آيات پروردگارش پند داده شود و او از آنها روي بگرداند ( و درس نگيرد و فرمان نپذيرد ، و عاقبتِ معاصي و گناهاني را كه كرده است ) و آنچه را كه با دست خود پيشاپيش فرستاده است ، فراموش كند ؟ ! ما بر دلهاي آنان ( به سبب كفر گرائيشان ) پردههائي افكندهايم تا آيات را نفهمند ( و نور ايمان به دلهايشان نتابد ) و به گوشهايشان سنگيني انداختهايم ( تا نداي حق را نشنوند ) و لذا هرچند آنان را به سوي هدايت بخواني ، هرگز راهياب نميشوند ( و به دين حق نميگروند ) .
توضيحات :
« أكِنَّةً » و « أن يَفْقَهُوهُ » و « وَقْراً » : ( نگا : أنعام / 25 ، إسراء / 46 ) .
سوره كهف آيه 58
متن آيه :
وَرَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤَاخِذُهُم بِمَا كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَل لَّهُم مَّوْعِدٌ لَّن يَجِدُوا مِن دُونِهِ مَوْئِلاً
ترجمه :
پروردگار تو بس آمرزنده و صاحب رحم است . اگر آنان را ( فوراً ) در برابر اعمالشان مجازات مينمود ( ميتوانست و ) هرچه زودتر عذاب را ( همچون ملّتهاي گذشته ) گريبانگيرشان ميكرد ، ولي موعدي دارند كه با فرا رسيدن آن راه نجاتي و پناهي در مقابلش نمييابند .
توضيحات :
« مِن دُونِهِ » : در مقابل آن موعد . بجز خدا . « لَن يَجِدُوا مِن دُونِهِ مَوْئِلاً » : از دست آن پناهگاهي نمييابند كه خويشتن را در آن محفوظ دارند . با فرا رسيدن آن ، پناهگاهي جز خدا نمييابند كه بتواند ايشان را مصون دارد . « مَوْئِلاً » : ملجأ . پناهگاه .
سوره كهف آيه 59
متن آيه :
وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِم مَّوْعِداً
ترجمه :
و اينها شهرها و آباديهائي است ( از عاد و ثمود و قوم لوط و امثال ايشان ) كه ما ( در رساندن عذابشان شتاب ننمودهايم و بلكه ) موعدي براي هلاكشان تعيين كردهايم و زماني آنها را نابود ساختهايم كه ايشان ظلم و ستم پيشه كردهاند .
توضيحات :
« الْقُرَيا » : شهرها و آباديها . مجازاً مراد مردمان آنجاها است . « مَهْلِك » : هلاك و نابودي . مصدر ميمي است .
سوره كهف آيه 60
متن آيه :
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُباً
ترجمه :
( يادآور شو ) زماني را كه موسي ( پسر عمران ، همراه با يوشع پسر نون ، كه خادم و شاگرد او بود ، به امر خدا براي يافتن شخص فرزانهاي به نام خضر بيرون رفت تا از او چيزهائي بياموزد . موسي براي پيدا كردن اين دانشمند بزرگ نشانههائي در دست داشت ، همچون محلّ تلاقي دو دريا و زنده شدن ماهي بريان شده . موسي عزم خود را جزم كرد و ) به جوان ( خدمتگذار ) خود گفت : من هرگز از پاي نمينشينم تا اين كه به محلّ برخورد دو دريا ميرسم ، و يا اين كه روزگاران زيادي راه ميسپرم .
توضيحات :
« فَتَاهُ » : خادم خود . فَتي به معني جوان است كه محض احترام خطاب به خدمتگذار گفته ميشود . « لآ أَبْرَحُ » : پيوسته راه ميروم . هميشه در طلب خواهم بود ( نگا : يوسف / 80 ) . « مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ » : محلّ تلاقي دو دريا . در قرآن اين محلّ روشن نشده است ، ليكن مفسّران گفتهاند : مراد محلّ اتّصال خليج عقبه و خليج سوئز ، يا محلّ پيوند اقيانوس هند با درياي احمر در بغاز بابالمندب ، و يا اين كه محلّ پيوستگي درياي مديترانه و اقيانوس اطلس است . « حُقُباً » : روزگاران . مدّت زيادي از زمان كه آن را هفتاد و هشتاد سال تخمين زدهاند . جمع آن أَحْقاب است ( نگا : نبأ / 23 ) .
سوره كهف آيه 61
متن آيه :
فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَباً
ترجمه :
هنگامي كه به محلّ تلاقي دو دريا رسيدند ، ماهي خويش را از ياد بردند ، و ماهي در دريا راه خود را پيش گرفت ( و به درون آن خزيد ) .
توضيحات :
« حُوتَ » : ماهي . ظاهراً اين ماهي را به عنوان غذا تهيّه كرده و با خود ميبردند و از آن ميخوردند . « سَرَباً » : راه سراشيبي . طريق و مسير . مفعول دوم فعل ( إِتَّخَذَ ) است . برخي آن را مصدر و در معني اسم فاعل يعني سارِب گرفتهاند و حال فاعل فعل ( إِتَّخَذَ ) بشمار آوردهاند .
سوره كهف آيه 62
متن آيه :
فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَباً
ترجمه :
هنگامي كه ( از آنجا ) دور شدند ( و راه زيادي را طي كردند ، موسي ) به خدمتكارش گفت : غذاي ما را بياور ، واقعاً در اين سفرمان دچار خستگي و رنج زيادي شدهايم .
توضيحات :
« جَاوَزَا » : گذشتند . دور شدند . « غَدَآءَ » : خوراك . چاشت . « نَصَباً » : رنج و خستگي .
سوره كهف آيه 63
متن آيه :
قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَباً
ترجمه :
( خدمتكارش ) گفت : به ياد داري وقتي را كه به آن صخره رفتيم ( و استراحت كرديم ) ! من ( بازگو كردن جريان عجيب زنده شدن و به درون آب شيرجه رفتن ) ماهي را از ياد بردم ( كه در آنجا جلو چشمانم روي داد ! ) . جز شيطان بازگو كردن آن را از خاطرم نبرده است . ( بلي ! ماهي پس از زنده شدن ) به طرز شگفتانگيزي راه خود را در دريا پيش گرفت .
توضيحات :
« أَوَيْنَا » : پناه برديم و اقامت گزيديم . « الصَّخْرَةِ » : سنگ بزرگ و سخت . « مَآ أَنسَانِيهُ » : آن را از يادم نبرده است . ضمير ( هُ ) ميبايست به صورت ( هِ ) و مكسور خوانده شود ، ولي مضموم بودن آن برابر قرائت حفص و يكي از لغات عرب است ( نگا : فتح / 10 ) . « عَجَباً » : به گونه شگفتانگيز . راه شگفتانگيز . اين واژه صفت مصدر محذوف ، يعني : إِتِّخَاذاً عَجَباً ، و يا اين كه مفعول دوم ( إِتَّخَذَ ) ميباشد . « وَ اتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَباً » : ماهي به گونه شگفتي بعد از زنده شدن به دريا فرو رفت . برخي نيز گفتهاند : خدمتكار به گونه بس استوار و سرحال براي جبران فراموشي به سوي دريا براي گرفتن ماهي يا ماهيهاي ديگري رفت .
سوره كهف آيه 64
متن آيه :
قَالَ ذَلِكَ مَا كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصاً
ترجمه :
( موسي ) گفت : اين چيزي است كه ما ميخواستيم ( چرا كه يكي از نشانههاي پيدا كردن گمشده ما است ) پس پيجويانه از راه طي شده خود برگشتند .
توضيحات :
« كُنَّا نَبْغِ » : ميخواستيم . فعل مضارع ( نَبْغِ ) مرفوع است و در اصل چنين است : ( نَبْغِي ) . كتابت آن بدون ياء ، رسمالخطّ قرآني است . « إِرْتَدَّا » : بازگشتند . به عقب برگشتند . « قَصَصاً » : پيجوئي . ردّ پاي خود را گرفتن . ميتواند مفعول مطلق فعلي از لفظ خود باشد : يَقُصّانِ قَصَصاً . يا اين كه مصدر مؤوّل به وصف بوده باشد ، يعني : ( مُقَتَصِّينَ ) . به معني : ( مُتَتَبِّعِينَ ) .
سوره كهف آيه 65
متن آيه :
فَوَجَدَا عَبْداً مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْماً
ترجمه :
پس بندهاي از بندگان ( صالح ) ما را ( به نام خضر ) يافتند كه ما او را مشمول رحمت خود ساخته و از جانب خويش بدو علم فراواني داده بوديم .
توضيحات :
« عَبْداً » : اين بنده خدا ( خضر ) نام داشته است و بايد پيغمبر بوده باشد . چرا كه : الف ) خداوند نسبت بدو فرموده است : ءَاتَيْناهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنا . رحمت هم به معني نبوّت آمده است ( نگا : زخرف / 32 ) . ب ) علم لدني ، مقتضي وحي است : وَ عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْماً . ج ) او به موسي چيزهائي آموخته است ، و پيغمبر هم جز از پيغمبر كسب علم نميكند . د ) جمله : ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ، در آيه ( 82 / كهف ) دليل نبوّت است .
سوره كهف آيه 66
متن آيه :
قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً
ترجمه :
موسي بدو گفت : آيا ( ميپذيري كه من همراه تو شوم و ) از تو پيروي كنم بدان شرط كه از آنچه مايه رشد و صلاح است و به تو آموخته شده است ، به من بياموزي ؟
توضيحات :
« عَلَيا » : عَلي حرف جرّ است و در اينجا بيانگر معني شرط است ( نگا : ممتحنه / 12 ) . « رُشْداً » : دانشي كه موجب خير و صلاح دين و دنيا شود ( نگا : أنبياء / 51 ) . مصدر است و براي مبالغه در معني وصفي به كار رفته است . يعني : عِلْماً ذا رُشْدٍ . مفعول دوم فعل ( تُعَلِّمَني ) است .
سوره كهف آيه 67
متن آيه :
قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً
ترجمه :
( خضر ) گفت : تو هرگز توان شكيبائي با من را نداري .
توضيحات :
« مَعِيَ » : مصاحبت و همراهي با من .
سوره كهف آيه 68
متن آيه :
وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً
ترجمه :
و چگونه ميتواني در برابر چيزي كه از راز و رمز آن آگاه نيستي ، شكيبائي كني ؟ !
توضيحات :
« خُبْراً » : آگاهي . شناخت . دانش . تمييز است .
سوره كهف آيه 69
متن آيه :
قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ صَابِراً وَلَا أَعْصِي لَكَ أَمْراً
ترجمه :
( موسي ) گفت : به خواست خدا ، مرا شكيبا خواهي يافت ، و ( در هيچ كاري ) با فرمان تو مخالفت نخواهم كرد .
توضيحات :
« لآ أَعْصِي » : سركشي و نافرماني نميكنم . « أَمْراً » : فرمان . كار .
سوره كهف آيه 70
متن آيه :
قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلَا تَسْأَلْنِي عَن شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً
ترجمه :
( خضر ) گفت : اگر تو همسفر من شدي ( سكوت محض باش و ) درباره چيزي ( كه انجام ميدهم و در نظرت ناپسند است ) از من مپرس تا خودم راجع بدان برايت سخن بگويم .
توضيحات :
« أُحْدِثَ » : پديدار ميكنم . « ذِكْراً » : ياد . بيان . « أُحْدِثَ . . . ذِكْراً » : آغاز سخن ميكنم . به سخن ميپردازم .
سوره كهف آيه 71
متن آيه :
فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَكِبَا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْراً
ترجمه :
پس ( موسي و خضر با يكديگر ) به راه افتادند ( و در ساحل دريا به سفر پرداختند ) تا اين كه سوار كشتي شدند . ( خضر در اثناي سفر ) آن را سوراخ كرد . ( موسي ) گفت : آيا كشتي را سوراخ كردي تا سرنشينان آن را غرق كني ؟ ! واقعاً كار بسيار بدي كردي .
توضيحات :
« إِنطَلَقا » : به راه افتادند . روان شدند . « خَرَقَهَا » : آن را سوراخ كرد . « أَهْلَهَا » : ساكنان آن . صاحبان آن . « إِمْراً » : كار بسيار زشت و شگفتانگيز .
سوره كهف آيه 72
متن آيه :
قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً
ترجمه :
( خضر ) گفت : مگر نگفتم كه تو هرگز نميتواني همراه من شكيبائيكني ؟
توضيحات :
. . .
سوره كهف آيه 73
متن آيه :
قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْراً
ترجمه :
( موسي ) گفت : مرا به خاطر فراموش كردن ( توصيهات ) بازخواست مكن و در كارم ( كه يادگيري و پيروي از تو است ) بر من سخت مگير .
توضيحات :
« لا تُرْهِقْنِي » : بر من تحميل مكن ( نگا : كهف / 80 ) . « مِنْ أََمْرِي » : در كارم . مراد كار تعلّم و پيروي موسي از خضر است . « عُسْراً » : سختي . دشواري .
سوره كهف آيه 74
متن آيه :
فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَاماً فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُّكْراً
ترجمه :
به راه خود ادامه دادند تا آن گاه كه ( از كشتي پياده شدند و در مسير خود ) به كودكي رسيدند . ( خضر ) او را كشت ! ( موسي ) گفت : آيا انسان بيگناه و پاكي را كشتي ، بدون آن كه او كسي را كشته باشد ؟ ! واقعاً كار زشت و ناپسندي كردي .
توضيحات :
« غُلاماً » : نوجوان . در اينجا مراد پسر بچّه و كودك است ( نگا : آلعمران / 40 ) . « نَفْساً » : انسان . شخص . « زَكِيَّةً » : پاك و بيگناه . « بِغَيْرِ نَفْسٍ » : بدون كشتن كسي و داشتن حق قصاص . « نُكْراً » : زشت . نفرتانگيز .
سوره كهف آيه 75
متن آيه :
قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِي صَبْراً
ترجمه :
( خضر ) گفت : مگر به تو نگفتم كه تو با من توان شكيبائي را نخواهي داشت ؟
توضيحات :
. . .
سوره كهف آيه 76
متن آيه :
قَالَ إِن سَأَلْتُكَ عَن شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّي عُذْراً
ترجمه :
( موسي ) گفت : اگر بعد از اين ، از تو درباره چيزي پرسيدم ( و اعتراض كردم ) با من همدم مشو ، چرا كه به نظرم معذور خواهي بود ( از من جدا شوي ) .
توضيحات :
« بَعْدَهَا » : بعد از اين مرتبه . بعد از اين مسأله . « لا تُصَاحِبْني » : با من مصاحبت و همدمي مكن . « قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّي عُذْراً » : تو از جانب من معذوري . كار بدانجا رسيده است كه عذر مرا بخواهي .
سوره كهف آيه 77
متن آيه :
فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَن يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَاراً يُرِيدُ أَنْ يَنقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً
ترجمه :
باز به راه خود ادامه دادند تا به روستائي رسيدند . از اهالي آنجا غذا خواستند ؛ ولي آنان از مهمان كردن آن دو خودداري نمودند . ايشان در ميان روستا به ديواري رسيدند كه داشت فرو ميريخت . ( خضر ) آن را تعمير و بازسازي كرد . ( موسي ) گفت : اگر ميخواستي ميتوانستي در مقابل اين كار مزدي بگيري ( و شكممان را بدان سير كني . آخر فداكاري با اين مردمان فرومايه ، حيف است ) .
توضيحات :
« إِسْتَطْعَمَا » : غذا خواستند . تقاضاي خوراك كردند . « جِدَاراً » : ديوار . « يَنقَضَّ » : فرود آيد . فرو ريزد . « أَقَامَهُ » : برجايش داشت . آن را تعمير و مرمّت كرد . « لَتَّخَذْتَ » : اين فعل از ماده ( تَخَذَ ) به معني ( أَخَذَ ) و از باب افتعال است .
سوره كهف آيه 78
متن آيه :
قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْراً
ترجمه :
( خضر ) گفت : اينك وقت جدائي من و تو است . من تو را از حكمت و راز كارهائي كه در برابر آنها نتوانستيشكيبائي كني آگاه ميسازم .
توضيحات :
« فِرَاقُ » : جدائي . از يكديگر جدا شدن و دور گشتن . « تَأْوِيلِ » : تبيين و توجيه . بيان حكمت و راز كار .
سوره كهف آيه 79
متن آيه :
أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْباً
ترجمه :
و امّا آن كشتي متعلّق به گروهي از مستمندان بود كه ( با آن ) در دريا كار ميكردند و من خواستم آن را معيوب كنم ( و موقّتاً از كار بيفتد چرا كه ) سر راه آنان پادشاه ستمگري بود كه همه كشتيها ( ي سالم ) را غصب ميكرد و ميبرد .
توضيحات :
« السَّفِينَةُ » : كشتي . « مَسَاكِينَ » : كساني كه درآمد و دارائي ايشان جوابگوي نيازهاي آنان نباشد . شايد هم مراد كساني باشد كه نسبت به ديگران از نظر قدرت ضعيف و ناتوان باشند . « وَرَآءَ » : پشت سر . جلو و سر راه ( نگا : ابراهيم / 16 ) . « غَصْباً » : مفعول مطلق ، يا اين كه تأويل به مشتقّ ميگردد و حال است .
سوره كهف آيه 80
متن آيه :
وَأَمَّا الْغُلَامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَاناً وَكُفْراً
ترجمه :
و امّا آن كودك ( كه او را كشتم ) پدر و مادرش باايمان بودند ( و اگر زنده ميماند ) ميترسيديم كه سركشي و كفر را بدانان تحميل كند ( و ايشان را از راه ببرد ) .
توضيحات :
« يُرْهِقَهُمَا » : بر ايشان تحميل كند . به طغيان و كفرشان كشاند ( نگا : كهف / 73 ) .
سوره كهف آيه 81
متن آيه :
فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْراً مِّنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْماً
ترجمه :
ما خواستيم كه پروردگارشان به جاي او فرزند پاكتر و پرمحبّتتري بديشان عطاء فرمايد .
توضيحات :
« أَن يُبْدِلَهُمَا » : عوضشان بدهد . « زَكَاةً » : پاكي و پاكيزگي . صلاح و طهارت ذات .
سوره كهف آيه 82
متن آيه :
وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْراً
ترجمه :
و امّا آن ديوار ( كه آن را بدون مزد تعمير كردم ) متعلّق به دو كودك يتيم در شهر بود و زير ديوار گنجي وجود داشت كه مال ايشان بود و پدرشان مرد صالح و پارسائي بود ( و آن را برايشان پنهان كرده بود ) . پس پروردگار تو خواست كه آن دو كودك به حدّ بلوغ برسند و گنج خود را به مرحمت پروردگارت بيرون بياورند ( و مردمان بدانند كه : صلاح پدران و مادران براي پسران و دختران ، و خوبي اصول براي فروع سودمند است ) . من به دستور خود اين كارها را نكردهام ( و خودسرانه دست به چيزي نبردهام و بلكه فرمان خدا را اجرا نمودهام و برابر رهنمود او رفتهام ) . اين بود راز و رمز كارهائي كه توانائي شكيبائي در برابر آنها را نداشتي .
توضيحات :
« كَنزٌ » : گنج . « رَحْمَةً » : مفعولله است براي ( أَرَادَ ) . « تَأوِيلُ » : تفسير و توجيه ( نگا : كهف / 78 ) . « عَنْ أَمْرِي » : به دستور خويش . خودسرانه .
سوره كهف آيه 83
متن آيه :
وَيَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْراً
ترجمه :
( اي پيغمبر ! برخي از كفّار به دسيسه يهوديان ) از تو درباره ( سرگذشت ) ذوالقرنين ميپرسند . بگو : گوشهاي از سرگذشت او را برايتان بازگو خواهم كرد .
توضيحات :
« ذِي الٌقَرْنَيْنِ » : ذوالقرنين را اسكندر مقدوني و كورش كبير و شاهي از پادشاهان يمن كه تبابعه ناميده ميشدند ميدانند . علّت تسميه او به ذوالقرنين شايد اين باشد كه مشرق و مغرب جهان آن روزي را تسخير نمود و عربها به آن « قَرْنَيِ الشَّمْسِ » : يعني دو شاخ خورشيد ميگويند . يا بدين علّت بوده است كه كلاهخودي بر سر نهاده است كه دو شاخك داشته است . « سَأَتْلُو » : خواهم خواند . بيان خواهم كرد . در رسمالخطّ قرآني الف زائدي در آخر دارد . « ذِكْراً » : يادي . شمّهاي ( نگا : كهف / 70 ) .
سوره كهف آيه 84
متن آيه :
إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَباً
ترجمه :
ما به او در زمين قدرت و حكومت داديم و وسائل هر چيزي را ( كه براي رسيدن بدان تلاش ميكرد ) در اختيارش نهاديم .
توضيحات :
« مَكَّنَّا » : تسلّط و تصرّف داديم ( نگا : يوسف / 21 و 56 ) . « سَبَباً » : وسيله و ابزار دستيابي به هدف . راه و روش رسيدن به مقصود .
سوره كهف آيه 85
متن آيه :
فَأَتْبَعَ سَبَباً
ترجمه :
او هم سبب را پيگيري كرد ( و از وسائل خداداد استفاده نمود ) .
توضيحات :
« أَتْبَعَ » : پيجوئي و پيروي كرد .
سوره كهف آيه 86
متن آيه :
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْماً قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْناً
ترجمه :
تا وقتي كه به غروبگاه خورشيد رسيد . به نظرش آمد كه آفتاب ( انگار ) در چشمه گِلآلودِ تيره رنگي فرو ميرود ، و در آنجا گروهي ( متمرّد كافر ) را يافت . ( از راه الهام به او ) گفتيم : اي ذوالقرنين ! ( يكي از دو كار ، درباره ايشان روا دار : ) يا آنان را ( در صورت ايمان نياوردن ، با كشتن ) عذاب ميدهي ، و يا اين كه نسبت بديشان خوبي ميكني ( و در صورت ايمان آوردن از آنان گذشت مينمائي و به ارشاد ايشان همت ميگماري ) .
توضيحات :
« مَغْرِبَ » : مراد غرب جهان معمور آن روزي است . « عَيْنٍ » : چشمه . « حَمِئَةٍ » : لجنزار سياه و بدبو . آب گِلآلودِ تيرهرنگ . « تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ » : مراد غروب ظاهري خورشيد در آن سوي دريا يا اقيانوس است كه انگار آفتاب به ژرفاي آب فرو ميرود و در آن ميغنود . « حُسْناً » : خوبي و نيكي .
سوره كهف آيه 87
متن آيه :
قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَاباً نُّكْراً
ترجمه :
( ذوالقرنين بديشان ) گفت : امّا كساني كه ( بر كفر بمانند و بدين وسيله به خود ) ستم كنند ، آنان را ( در دنيا با كشتن ) مجازات خواهم كرد ، سپس در آخرت به سوي پروردگارشان برگردانده ميشوند و ايشان را به عذاب شديدي گرفتار خواهد كرد .
توضيحات :
« ظَلَمَ » : كفر ورزيد ( نگا : بقره / 254 ) . ستم كرد . « نُكْراً » : زشت . ناشناخته و غير معروف براي مردمان . « عَذَاباً نُكْراً » : عذاب سختي كه همانند آن ديده نشده باشد .
سوره كهف آيه 88
متن آيه :
وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْراً
ترجمه :
و امّا كساني كه ايمان بياورند و كارهاي شايسته انجام دهند ، ( در آخرت ) پاداش نيكو خواهند داشت ، و ما ( هم در دنيا ) دستور سهل و سادهاي در حق ايشان صادر مينمائيم ( و تكاليف طاقتفرسا و ماليات سنگين بر دوششان نميگذاريم ) .
توضيحات :
« الْحُسْنَيا » : نيكو . مراد پاداش نيكو يا بهشت است . « لَهُ جَزَآءً الْحُسْنَيا » : سزاي ايشان پاداش نيكو است . پاداش ايشان بهشت است . واژه ( جَزَآءً ) حال مقدم يا تمييز است . و واژه ( الْحُسْني ) مرفوع و مبتداي مؤخّر ، و يا اين كه منصوب و بدل از ( جَزَآءً ) است . « مِنْ أَمْرِنَا » : آنچه بدان دستور ميدهيم . « يُسْراً » : سهل و ممكن .
سوره كهف آيه 89
متن آيه :
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً
ترجمه :
سپس از وسيله استفاده كرد ( و براي بازگشت راه شرق را در پيش گرفت ) .
توضيحات :
. . .
سوره كهف آيه 90
متن آيه :
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْراً
ترجمه :
تا وقتي كه به محلّ طلوع خورشيد رسيد . ديد كه آفتاب بر مردماني ميتابد كه براي حفظ خود از آن ، ما پوششي ( به نام جامه ، يا سرپناهي به نام خانه ) بهره ايشان نكرده بوديم ( و آنان همچون انسانهاي اوّليّه ، لخت و عريان در بيابان گرم و سوزان زندگي ميكردند ) .
توضيحات :
« مَطْلِعَ الشَّمْسِ » : مراد قسمت شرق جهان معمور آن روزي است . « سِتْراً » : پرده و پوشش . مراد جامه يا خانه است . « لَمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْراً » : مراد اين است كه آنان مردمان عرياني يا كم جامهاي بودند همچون ساكنان برخي از نواحي كشور سودان و اواسط آفريقاي امروزي . يا اين كه خانه و كاشانهاي به صورت ساختمان نداشتند و بلكه بياباننشين بوده و در مغاكها و گودالها بسر ميبردند .
سوره كهف آيه 91
متن آيه :
كَذَلِكَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَيْهِ خُبْراً
ترجمه :
همان گونه ( در حق مردمان مشرِق زمين رفتار كرد كه درباره مردمان مغرب زمين رفتار كرده بود ) و ما از آنچه ميكرد ، كاملاً مطّلع بوديم .
توضيحات :
« كَذَالِكَ » : همان گونه رفتار كرد . يعني : مؤمنان مشرِق زمين را رها كرد و كافران آنجا را به قتل رساند ، همان گونه كه در حق مردمان مغرب زمين چنين كرده بود . يا اين كه : اين چنين بود كار ذوالقرنين . « خُبْراً » : علم و آگهي ( نگا : كهف / 68 ) .
سوره كهف آيه 92
متن آيه :
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً
ترجمه :
سپس ( راه شمال را در پيش گرفت و ) از وسيله ( و ابزار ممكن ) سود جست .
توضيحات :
. . .
سوره كهف آيه 93
متن آيه :
حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْماً لَّا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلاً
ترجمه :
تا آن گاه كه به ميان دو كوه رسيد ، و در فراسوي آن دو كوه گروهي را يافت كه هيچ سخني را نميفهميدند ( مگر با مشقّت زياد . چرا كه از نظر فكري عقبمانده و از لحاظ تمدن در سطح بسيار پائيني بودند و زبان عجيبي داشتند ) .
توضيحات :
« السَّدَّيْنِ » : تثنيه سَدّ ، به معني مانع و حاجز ، و گاهي به كوه گفته ميشود . مراد از دو كوه سلسله جبال سرزمين قفقاز ميان درياي خزر و درياي سياه است . « بَيْنَ السَّدَّيْنِ » : شايد مراد تنگه « داريال » باشد كه در نقشههاي موجود ، ميان « ولادي كيوكز » و « تفليس » نشان داده ميشود . « مِن دُونِهِمَا » : جداي از مردمان مغرب زمين و مردمان مشرِق زمين . در جلو آن دو كوه . در فراسوي آن دو كوه .
سوره كهف آيه 94
متن آيه :
قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلَى أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدّاً
ترجمه :
( مردمان آنجا ، هنگامي كه قدرت و امكانات ذوالقرنين را ديدند ، بدو ) گفتند : اي ذوالقرنين ! يأجوج و مأجوج در اين سرزمين تباهكارند ( و بر ما تاخت ميآورند ) آيا براي تو هزينهاي معيّن داريم كه ميان ما و ايشان سدّ بزرگ و محكمي بسازي ؟
توضيحات :
« يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ » : شايد مراد از ( يأجوج ) قبيله تاتار ، و مراد از ( مأجوج ) قبيله مغول باشد كه هر دو از يك نژاد بودند و در منطقه شمال شرقي كره زمين ، در نواحي مغولستان بسر ميبردند ، و اغلب سيلآسا به سمت شرق يا جنوب سرازير ميشدند . « خَرْجاً » : هزينه . خراج و ماليات . « سَدّاً » : سد بزرگ و محكم . شايد مراد ديوار آهني موجود در تنگه داريال واقع در سرزمين قفقاز باشد كه هنوز پابرجا است .
سوره كهف آيه 95
متن آيه :
قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْماً
ترجمه :
( ذوالقرنين ) گفت : آنچه پروردگارم از ثروت و قدرت در اختيار من نهاده است بهتر است ( از آنچه پيشنهاد ميكنيد . ما براي اندوختن اموال نيامدهايم ) پس مرا با نيرو ياري كنيد ، تا ميان شما و ايشان سدّ بزرگ و محكمي بسازم .
توضيحات :
« مَكَّنِّي » : دستيابي و دسترسيم داده است . قدرت و توانائيم بخشيده است . « رَدْماً » : سدّ محكّم و نيرومند .
سوره كهف آيه 96
متن آيه :
آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَاراً قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً
ترجمه :
( سپس شروع به كار كرد و گفت : ) قطعات بزرگ آهن را براي من بياوريد . ( آن گاه دستور چيدن آنها را بر روي يكديگر صادر كرد ) تا كاملاً ميان دو طرف دو كوه را برابر كرد ( و شكاف بين آنها را از آهن پُر نمود . فرمان داد كه بالاي آن آتش بيفروزند ، و ) گفت : بدان بدميد ؛ تا وقتي كه قطعات آهن را سرخ و گداخته كرد ( و قطعات به هم جوش خورد . سپس ) گفت : مس ذوب شده براي من بياوريد تا ( آن را ) بر اين ( سدّ ) بريزم .
توضيحات :
« ءَاتُونِي » : برايم بياوريد . « زُبَر » : جمع زُبْرَة ، قطعات . « سَاوَيا » : برابر و همسان كرد . هر دو سو را يكي كرد . « بَيْنَ » : مفعولٌبه است . « الصَّدَفَيْنِ » : دو جانب ، دو سو . « أُنفُخُوا » : بدميد . فوت كنيد . « أُفْرِغْ » : بريزم . « قِطْراً » : مس گداخته .
سوره كهف آيه 97
متن آيه :
فَمَا اسْطَاعُوا أَن يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْباً
ترجمه :
( سدّ به قدري بلند و ستبر شد كه حملهورانِ يأجوج و مأجوج ) اصلاً نتوانستند از آن بالا روند ، و به هيچ وجه نتوانستند نقبي در آن ايجاد كنند .
توضيحات :
« مَا اسْطَاعُوا » و « مَا اسْتَطاعُوا » : نتوانستند . در فعل اوّلي تخفيف شده ، و در فعل دومي اصل مراعات گشته است . « أَن يَظْهَرُوهُ » : بر پشت آن روند . بالاي آن روند . « نَقْباً » : سوراخ كردن و شكافتن .
سوره كهف آيه 98
متن آيه :
قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّي فَإِذَا جَاء وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاء وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقّاً
ترجمه :
( هنگامي كه بناي سدّ به پايان رسيد ، ذوالقرنين شاكرانه ) گفت : اين ( سدّ ) از مرحمت پروردگار من است ( و پابرجا ميماند تا خدا بخواهد ) و هرگاه وعده خدا فرا رسد ( و بخواهد آن را خراب كند ) آن را ويران و با زمين يكسان ميكند ، و وعده پروردگار من حق ( و هنگامه قيامت حتمي ) است .
توضيحات :
« دَكَّآءَ » : درهم كوبيده و با زمين يكسان شده . « وَعْدُ » : مراد هنگام پايان گرفتن جهان و فرا رسيدن قيامت است .
سوره كهف آيه 99
متن آيه :
وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعاً
ترجمه :
در آن روز ( كه جهان پايان ميگيرد و وعده آخرت فرا ميرسد ) ما آنان را رها ميسازيم تا برخي در برخي ( فرو لولند و در همديگر ) موج زنند ، و ( آن گاه براي دومين بار ) در صور دميده ميشود ، و ما ايشان را به گونه شگفتي ( براي حساب و كتاب در يكجا ) گرد ميآوريم .
توضيحات :
« يَوْمَئِذِ » : آن روز كه براي بار اوّل در صور دميده ميشود و قيامت فرا ميرسد ( نگا : حاقّه / 13 ) . « نُفِخَ فِي الصُّورِ » : مراد دميدن در صور براي بار دوم است ( نگا : زمر / 68 ) . « صُور » : بوق . شيپور ( نگا : انعام / 73 ) . « جَمْعاً » : گردآوردن عجيب و غريبي .
سوره كهف آيه 100
متن آيه :
وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِّلْكَافِرِينَ عَرْضاً
ترجمه :
و در آن روز ، دوزخ را به طرز شگفتي به كافران نشان ميدهيم ( و ايشان را در آن گرد ميآوريم ) .
توضيحات :
« عَرْضاً » : عرضه كردن عجيب و وحشتناكي .
سوره كهف آيه 101
متن آيه :
الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاء عَن ذِكْرِي وَكَانُوا لَا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعاً
ترجمه :
كافراني كه چشمانشان از ( ديدن ) آيات ( خواندني و ديدني ) من در پرده بوده و توان شنيدن ( فرمان يزدان ) را نداشتهاند ( و از نيروي بينائي و شنوائي براي درك حقائق و رسيدن به سعادت استفاده نكردهاند ) .
توضيحات :
« ذِكْر » : آيات كتابهاي يزدان ، و نشانههاي خداشناسي موجود در كتاب معرفت جهان ( نگا : يوسف / 105 ، طه / 124 ، انبياء / 32 ) .
سوره كهف آيه 102
متن آيه :
أَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن يَتَّخِذُوا عِبَادِي مِن دُونِي أَوْلِيَاء إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ نُزُلاً
ترجمه :
آيا كافران گمان ميبرند كه بجز من ، بندگان مرا ( نيز اگر ) سَرور و سرپرست خود گيرند ( و معبود و مسجود خويش دانند ، بديشان سود ميرسانند ؟ ) . ما دوزخ را براي پذيرائي از كافران آماده كردهايم .
توضيحات :
« أَ » : آيا ؟ جواب استفهام محذوف است و تقدير چنين است : أَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا . . . أَنَّ ذلِكَ نَافِعٌ لَّهُمْ وَ صَارِفٌ عَنْهُمُ الْعَذابَ ؟ « نُزُلاً » : آنچه به هنگام ورود مهمان با آن از مهمان پذيرائي كنند . محل پذيرائي ( نگا : آلعمران / 198 ) .
سوره كهف آيه 103
متن آيه :
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالاً
ترجمه :
( اي پيغمبر ! به كافران ) بگو : آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه سازم ؟
توضيحات :
« الأَخْسَرِينَ » : ( نگا : هود / 22 ) .
سوره كهف آيه 104
متن آيه :
الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً
ترجمه :
آنان كسانيند كه تلاش و تكاپويشان ( به سبب تباهي عقيده و باورشان ) در زندگي دنيا هدر ميرود ( و بيسود ميشود ) و خود گمان ميبرند كه به بهترين وجه كار نيك ميكنند ( و طاعت و عبادت شركآلودشان موجب رستگاريشان ميشود ) .
توضيحات :
« ضَلَّ » : ضائع گرديد و هدر رفت . از مصدر ضَلال به معني ضَياع . « صُنْعاً » : كار نيكوئي كه به گونه شايسته و با نظم و ترتيب بايسته انجام ميپذيرد .
سوره كهف آيه 105
متن آيه :
أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْناً
ترجمه :
آنان كسانيند كه به آيات ( قرآني و دلائل قدرت ) پروردگارشان و ملاقات او ( در جهان ديگر ، براي حساب و كتاب ) بيباور و كافرند ، و در نتيجه اعمالشان باطل و هدر ميرود ، و در روز رستاخيز ارزشي براي ايشان قائل نميشويم ( و قدر و منزلتي در پيشگاه ما نخواهند داشت ) .
توضيحات :
« وَزْناً » : مكانت و منزلت . قدر و قيمت .
سوره كهف آيه 106
متن آيه :
ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَرُسُلِي هُزُواً
ترجمه :
( حال و احوال ايشان ) همان گونه است ( كه بيان كرديم ) ، و به سبب كفر ورزيدنشان و به خاطر مسخره كردن آياتم و پيغمبرانم توسّط ايشان ، سزاي آنان دوزخ است .
توضيحات :
« ذلِكَ جَزَآؤُهُمْ جَهَنَّمُ » : اين سزاي ايشان است كه دوزخ است . آنچه بيان شد ، حال و وضع ايشان است و دوزخ پادافره آنان است . واژه ( ذلِكَ ) ميتواند مبتدا و ( جَزَآءُ ) خبر و ( جَهَنَّمُ ) بدل باشد ؛ و يا اين كه ( ذلِكَ ) خبر مبتداي محذوف و ( جَزَآءُ ) مبتدا و ( جَهَنَّمُ ) خبر باشد .
سوره كهف آيه 107
متن آيه :
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً
ترجمه :
بيگمان كساني كه ايمان آوردهاند و كارهاي شايسته كردهاند ، باغهاي بهشت جايگاه پذيرائي از ايشان است .
توضيحات :
« الْفِرْدَوْسِ » : بهشتِ برين . بهشت ( نگا : مؤمنون / 11 ) . « نُزُلاً » : خبر ( كانَتْ ) است .
سوره كهف آيه 108
متن آيه :
خَالِدِينَ فِيهَا لَا يَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلاً
ترجمه :
جاودانه در آنجا ميمانند و تقاضاي نقل مكان از آنجا را نمينمايند ( و حاضر نيستند آن را با چيزي عوض كنند ) .
توضيحات :
« خَالِدِينَ » : حال است . « لا يَبْغُونَ » : نميخواهند . خواستار نميشوند . « حِوَلاً » : تعويض و تحوّل . جابهجائي و دگرگوني .
سوره كهف آيه 109
متن آيه :
قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَداً
ترجمه :
بگو : اگر دريا براي ( نگارش شماره و صفات و ويژگيهاي ) موجودات ( جهان هستي ) پروردگارم جوهر شود ، دريا پايان ميگيرد پيش از آن كه ( سخن از تعداد و حقائق و رموز ) موجودات پروردگارم پايان پذيرد ، هرچند هم همسان آن دريا را به عنوان كمك بدان بيفزائيم ( و مركّب و جوهرش نمائيم ) .
توضيحات :
« مِدَاداً » : مركّب . جوهر . « كَلِمَاتِ » : سخنان . مراد موجودات و مخلوقات جهان هستي است ( نگا : نساء / 171 ) . « نَفِدَ » : پايان پذيرفت . تمام شد . « مَدَداً » : ياري . مددكاري . تمييز است . مرادِ آيه ، ترسيمي از بينهايت و بيان كثرت است ( نگا : لقمان / 27 ) .
سوره كهف آيه 110
متن آيه :
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً
ترجمه :
( اي پيغمبر ! ) بگو : من فقط انساني همچون شما هستم ( و امتياز من اين است كه من پيغمبر خدايم و آنچه گفت : بگو ؛ ميگويم ) و به من وحي ميشود كه معبود شما يكي است و بس . پس هركس كه خواهان ديدار خداي خويش است ، بايد كه كار شايسته كند ، و در پرستش پروردگارش كسي را شريك نسازد .
توضيحات :
« أَنَّمَا إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ » : نائب فاعل فعل ( يُوحي ) است . « يَرْجُو » : ميخواهد . اميدوار است . الف زائدي در رسمالخطّ قرآني در آخر دارد . « يَرْجُو لِقَآءَ رَبِّهِ » : ميترسد از حاضر شدن در پيشگاه او براي حساب و كتاب . خواهان ديدار و ملاقات او است . چشم به راه ثواب و جزاي او است . « بِعِبَادَةِ » : در عبادت و پرستش . حرف ( بِ ) به معني ( في ) است .
بازگشت به لیست سورهها